مهتا: نه! ولی بوس بوسی ام.
(بعد میای پیشم که بوست کنم)
مهتا: فکر کنم بزرگ شم نقاش شم با این نقاشیای قشنگی که میکشم.
از دست من عصبانی شدی. میخوای عصبانیتت رو یه جوری حالیم کنی. میگی: تازه آبگوشتتم خیلی بیمزه بود. برای من دیروز و امروز صبح، تو مدرسه دلدرد آورد. دل درد شدید!!!
از وقتی بازیِ «هر کی تک بیاره» رو یاد گرفتی تا توی خونه تفاوت نظری ایجاد میشه میگی: بچهها هر کی تک بیاره حق با اونه.
بابا: مهتا مدرسه چه خبر بود؟
مهتا: بیخود خبر بود.
مهتا: مامان من میخوام پنج قلو دنیا بیارم که روز مادر 5 تا کادو برام بیارن.
مهتا (رو به مامان): برای چی خودتو کلاس تازه ثبت نام کردی؟ (طبق معمولِ همهی بچهها که از نبودن مامانها در کنارشون شاکی میشن)
مامان: برای اینکه آدم باید چیزای تازه یاد بگیره. نباید در جا بزنه.
مهتا: «درجا» خیلی خوبه برای زمستون.
مهتا: یه نیمهای زیر نیمکاسهی باباست. باید من از کارای بابا خبردار شم.
مهتا : امروز تو اخبارِ آقای بنیطبا (رانندهی سرویس) میگفت هر کی دوست داره بامزه شه یه تُک بره مریخ. بابا یه تُک یعنی چی؟
مهتا: منو پارک نبردی. حالام که حیاط نمیبری. خیلی مامان خسیسی هستی.
مهتا: من سیدی دزدان دریایی کارائیب رو میخوام.
مامان: میتونی با پول توجیبیت بخری.
مهتا: آخه نمیخوام اون پولامو حروم کنم. یه پول دیگه بهم بده.
مهتا: بابا میدونستی اگه روی آب گرم، آب سرد بریزیم، بعد روش آب ولرم بریزیم میشه آب «دو ولرم»!
مهتا: انقدر راه رفتم که استخونِ سقونِ فقراتم داره از صدقه در میاد.
مهتا (صبح بعد از بیدار شدن): مامان خواب آرزومو دیدم. که من و دوستام با هم کارگاه میسازیم که هی شیطونی کنیم، نقشه بکشیم. بعدشم من رئیس کارگاه باشم.
رو به بابا که داره اخبار میبینه: بابا اخبار برای چی خوبه؟
- ۰ نظر
- ۲۳ تیر ۹۵