نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.

نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.


+ خانه  
+ نظرات در معرض ديد عموم قرار نمي‌گيرند. + گاهي مطلبي بارها دچار تغيير مي‌شود. + جمله‌ي سردرِ وبلاگ از يحيي قائدي‌ست.

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

وقتی به خانه‌ی تازه اسباب‌کشی کردیم، برای خیلی از وسایل جایی نداشتیم. مبل اِل را فرستادیم انباری مادرم. میز کار «ف» هم همینطور. یک سری وسایل آشپزخانه و وسایل مهتا هم رفتند انباری. کلی وسایل اضافی هم بود که ردشان کردیم رفت. اما نکته‌ی دردناک اینجا بود که برای کتابخانه ها هم جا نبود. ضمن اینکه چون نمی‌دانستیم سال دیگر هم اینجا هستیم یا نه، باید بارمان را سبک نگه‌ می‌داشتیم. بنابراین به جز تعدادی کتابهای ضروری، باقی کتابها را هم جعبه کردیم و فرستادیم انباری مادرم. البته جعبه ها را شماره گذاری کردم و لیست کتابهای هر جعبه را درآوردم. فکر کردم اینطوری هر کتابی را که بخواهم می‌توانم به راحتی پیدا کنم.
حالا دو سال است که من و کتابها رابطه‌مان منوط به رفتن من به خانه‌‌ی مادرم شده است. بعضی وقت‌ها لیستشان را در خانه جا می‌گذارم. بعضی وقتها حوصله‌ی انباری رفتن ندارم. بعضی وقت‌ها یادم می‌رود کتابم را با خودم بیاورم خانه. بعد از هر چند باری که کتاب می آورم باید چندتایی را برگردانم. بدترین قسمتش این است که وقتی هوای یکی‌شان می‌زند به سرم و مثل دیوانه‌ها نیاز دارم تا برش دارم و ورقش بزنم و جمله‌های زیرخط‌دارش را ببلعم، باید تمرین صبر کنم!
«ف» گاهی از برنامه‌هایی که برای کتابها دارد حرف می‌زند. می‌خواهد وقتی خانه دار شدیم دور تا دور سالن را بدهد کتابخانه های بلند برایمان بسازند. اینطوری وقتی روی مبل راحتی‌مان نشسته‌ایم مثل زبل خان فقط کافی است دست دراز کنیم تا ...


بزودی سی و هفت ساله خواهم شد و خیلی افتخارآمیز است اگر بگویم که بالاخره دارم یاد می‌گیرم که وقتی کسی از من ‌می‌رنجد، به جای سالها درگیر کردن مغزم، جهت کشف انواع توجیهات معقول و منطقی در راستای محق جلوه دادن عملکردِ شخصِ خودم و بی‌معنی و نامعقول و بچگانه دانستنِ دلخوریِ شخصِ طرفِ مقابل، این دلخوری را به رسمیت شناخته و از ایشان عذرخواهی کنم.

شک ندارم، در زمانه‌ای که تماشای فیلم‌های عاشقانه و مطالعه‌‌ی رُمان، همه‌گیر نبوده است،
عشق سهل الوصول‌تر بوده است.