روی نیمکتی ...
دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ
روی نیمکتی در پارک بازی بچه ها نشسته بودم و با چشم هایم مهتا را دنبال می کردم. دو تا پسر هفت، هشت ساله، حدود یک ساعت و نیم بود که با هم اسکیت بازی می کردند و دنبال هم می گذاشتند و می خندیدند و هی می گفتند اینوری برویم و اونوری برویم و ... ناگهان به سرعت باد به سمت نیمکتی که رویش نشسته بودم آمدند و اسکیت به پا و نفس زنان با لپهای سرخشان، خودشان را انداختند روی فضای خالی نیمکت و بعد از یک ساعت و نیم، اولی به دومی گفت: اسم من پوریاست. اسم تو چیه؟
- دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ب.ظ