از لذتهای زندگی با «ف»
چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ
علارغم اینکه مثل هر آدم عاقلی، دوست دارم نتیجهی کارم رضایت بخش باشد، اما خوشا به وقتهایی که غذایم بدمزه یا بیمزه می شود! اینجور وقتها قبل از سرو غذا، خطاب به «ف» آرام شروع میکنم به گفتن اینکه کرفسی که خریدیم تلخ بوده، بادمجانش تند بوده، خامهاش ترش بوده، پیاز کم داشتیم، ترسیدم شور شود ... و همهی اینها معنایش این است که «میدانی که من دستپختم خوب است و امروز دیوار کج شده بود.» و بعد شیطنتوار می نشینم به تماشا کردن «ف»:
قبل از خوردن: بوش که خیلی خوبه. فکر نمیکنم اینجوری که میگی باشه!
بعد از خوردن: عالی شده. من که خیلی دوست دارم.
و بلند می شود برای دوباره کشیدن ...
- چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ