چند ماهی ...
چند ماهی می شود که مهتا شروع کرده است به انجام دادن کارهای خطرناک! مثل نزدیک شدن به شومینه، آویزان شدن به دستگیره ی فر گاز یا هُل دادن ِخانه ی شیشه ای ِهمسترش از روی میز و ... اوایل بغلش می کردم، با او بازی می کردم، درباره ی خطرناک بودن کارهایش حرف می زدم و خلاصه به گونه ای حواسش را از مساله پرت می کردم. بعد از مدتی دیگر از این شیوه خسته شدم. فکر کردم بد نیست مزه ی تنبیه را به تنش بچشانم شاید درس بگیرد. خودم را عصبانی نشان می دادم و چند تایی آرام می زدم روی دستش یا پشتش. اما همانطور که توی کتابهای تربیت کودک نوشته اند این کار دقیقا برای تکرار عمل تحریکش می کرد. انگاری دوست داشت مرا عصبانی ببیند. شروع می کرد به خندیدن. می دوید و ریسه می رفت. و بعد دوباره همان کار خطرناک را تکرار می کرد. بعد از مدتی واکنشش در برابر عصبانیت من به نظرم خیلی جالب آمد. من تنبیه اش می کردم اما او طوری رفتار می کرد که انگاری دارم با او بازی می کنم و پشت سر هم می خندید. کم کم از تنبیه کردنش خسته شدم. برای عصبانی جلوه دادنم انرژی زیادی را از دست می دادم در حالی که او یک سره می خندید. می توانستم از روش های بی فایده ی سخت تری استفاده کنم اما عکس العمل شیرینش، باعث شد واقعا دلم بخواهد به جای تنبیه کردنش با او بازی کنم.
- يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۰، ۱۰:۴۷ ق.ظ