داستانکی از مهتا
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ
یه «پی پی جوراب بلند» بود که اسمش را دوست نداشت. اَه اَه اَه.
مامان
و باباش پیش خدا رفته بودند. اون چون شماره ی پیش خدا را داشت زنگ زد و به
مامان و باباش گفت: من اسمم را دوست ندارم و می خوام عوض کنم و بگذارم «پی
پی جوراب کوتاه».
بعد مامان و باباش گفتند که: باشه. اشکالی نداره.
بعد خداحافظی کرد و اسمش را عوض کرد.
پی نوشت: همیشه موقع خواندن داستان پی پی جوراب بلند به «پی پی» اسمش حساس است و کلی اَه اَه و خنده راه می اندازد. من واقعا منتظر بودم پی پی جوراب بلند قصد تغییر دادن این بخش از اسمش را داشته باشد. جدا سورپرایز شدم.
- چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ