یک روزهایی ...
سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ
یک روزهایی هم هست، از صبحش که بیدار میشوی یک جورهایی هستی. احساس
ملال میکنی وَ بطالت وَ پوچی وَ از خودت میپرسی «نبودنم کجای این دنیا را
لنگ میکند؟» بعد اگر تمام دنیا، مهربانانه بر سرت بریزند و اقرار کنند
که تو موجود باطلی نیستی و کارهای مهمی میکنی و نبودن تو زندگیشان را، لنگ میکند و دوستت دارند و چه و چه ... هیچ
باور نمیکنیشان. زیرا هیچ دوست داشتنی از بیرون نمیتواند به آدمی حس
خوشایندی ببخشد اگر آن قضاوتگر بیرحم درون، بر سر دوستی با خویش نباشد.
- سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۳۴ ب.ظ