همیشه ...
دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ
همیشه اول می افتد
توی سرم. بعد توی صورتم. نگاهم. نفس کشیدنم. حرف زدنم. بعد می رود توی
نشستنم. راه رفتنم. خوابیدنم. بیدار شدنم. ظرف شستنم. غذا پختنم. خرید
کردنم. کرایه تاکسی دادنم. پُست نوشتنم.
:
خشم، ایدهآل گرایی، خود بزرگ بینی، خود کم بینی، پشیمانی یا هر چیز دیگری که اسمش هست و لذت بُردن از زندگی را از یادم می برد.
در بیست سالگی هم همینطور بود.
در سی سالگی هم همینطور بود.
حالا سی و چهار ساله ام!
به زودی چهل ساله خواهم شد.
پس کی قرار است زندگی ام را شفا بدهم؟!
- دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۰۸ ب.ظ