اهلی کردن ...
به نظر من در دل هر چیز بدی، میشود یک چیز خوب پیدا کرد.
مثلاً تصور کنید که سی و پنج سال از عمرتان را از دست دادهاید و هنوز کسی در زندگیتان نیست که در یک اقدام هماهنگ، اول عاشق روح همدیگر و بعد عاشق جسم همدیگر شده باشید.
خوب قسمت بدش این است که:
در این دنیای بزرگ هیچکس نیست که شما اهلیاش کرده باشید.
اما قسمت خوبش این است که:
شما، بدون عشق نمیمیرید.
بدون عشق، همچنان قادر به نفس کشیدن، غذا خوردن، اجابت مزاج، حمام کردن، خرید کردن، کتاب خواندن، موسیقی گوشدادن، استخر رفتن، آشرشته پختن، کارآفرین شدن، عاشق بچهها بودن و کلی کارهای بینظیر و دوستداشتنی دیگر هستید.
میتوانید تنهایی به رستوران سنتی بروید و یک کوفته تبریزی بزرگ را همراه مشتمشت سبزی خوردن میل کنید. میتوانید در خلوت خانه به تماشای یک فیلم احساسی بنشینید و در همذاتپنداری با یکی از نقشها، بلند بلند گریه کنید. میتوانید به گلدانهایتان کود کریستالونه بدهید. میتوانید یکهویی شال و کلاه به سر کنید و خودتان را به صرف دو تا لیوان بزرگ ذرتمکزیکی مهمان کنید.
باورنکردنی است اما شما بدون عشق، حتی برای بازگشت به خودکنترلی و خودانگیزشی ذهنتان، قادر به حذف ضربتی گروههای تلگرامیتان هستید.
و اوووووف!
کلی وقت خالی دارید. میتوانید کنج کاناپهی راحتیتان چمباتمه بزنید و دربارهی خودتان فکر کنید. فکر کنید که چرا تا حالا نتوانستهاید کسی را اهلی کنید.
- چهارشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ق.ظ