دیشب ...
چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۲۰ ق.ظ
دیشب بابات رمزی گفت: گلاسکه بخوریم؟ منظورش کافه گلاسه بود. می خواست ببینه اگر دوز بستنی ِ این هفته ات تمام نشده همه با هم بخوریم. من گفتم نه! آخه این هفته سه بار بستنی خورده بودی. تو گفتی: من میخوام! بابا خندید و گفت چی می خوای؟ گفتی: بستنی با آبش.
- چهارشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۲۰ ق.ظ