جاندار انگاری
شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۹ ق.ظ
- دستت زخم شده. ازم می پرسی: این چیه؟
میگم: زخم!
میگی: چرا اومده پیشم! زخم نیا پیشم، اوخ می شم.
- سوزن گم شده. داری دنبالش می گردی. میگی:
سوزن تجایی؟ (کجایی) می خوای منو پیدا تُنی!
- لواشک بهت دادم. نمی تونی درش رو باز کنی. به لواشک میگی:
اِ دَباشَد (لواشک)چرا باز نمی شی؟ من دوسِِت دارم. می خوام بخورمت.
- تیله هات قل خوردن روی زمین، گم شدن. خطاب به تیله ها میگی:
توشین؟ توشین؟ (کوشین) هَـمَـتونو بدین به من.
- شنبه, ۹ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۹ ق.ظ