نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.

نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.


+ خانه  
+ نظرات در معرض ديد عموم قرار نمي‌گيرند. + گاهي مطلبي بارها دچار تغيير مي‌شود. + جمله‌ي سردرِ وبلاگ از يحيي قائدي‌ست.

مهتا دلش ...

جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۰ ق.ظ

مهتا دلش بازی می خواست. ولی من خیلی خسته و خواب آلود بودم.
گفتم: «بیا خواب بازی کنیم!»
طفلک به خیالش یک بازی هیجانی و جالب است، با شوق گفت: «آره بیا خواب بازی کنیم.»
گفتم: «بازیش اینجوریه که متکا رو می ذاریم زیر سرمون و دراز می کشیم. بعد شب به خیر می گیم و می خوابیم.» تازه دو زاری اش افتاد که بازی اش حالی ندارد و گفت «نه! من خواب بازی دوست ندارم» و رفت سراغ پدرش، شاید پیشنهاد بهتری دریافت کند.
همینطور که چشمانم را بسته بودم و روی خنکای ملافه ی مهتا دراز کشیده بودم، یک لحظه احساس کردم در خانه ی پدری ام هستم. روی خنکای دل انگیز ملافه ی خودم. بی خیال ِ همه ی مسئولیت های آدم بزرگها، دراز کشیده بودم و داشتم به رت باتلر یا چیزی در همین حوالی فکر می کردم.

  • جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۰ ق.ظ
  • + شادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی