دیشب که لوسترهای خانهمان لرزید یک چیزی ته دلم هم تکان خورد. یادم افتاد چقدر فرصت بودنمان با هم کم است. چقدر میتوانیم ناگهان به پایان همه چیز نزدیک شویم. از ته دلم میخواستم باز هم فرصت داشته باشم. فرصت داشته باشم تا با انسان بهتری بودن, خاطرات شیرینتری برای عزیزانم بیآفرینم و جهان را جای زیباتری کنم.
- ۰ نظر
- ۲۲ آبان ۹۶