داستانک
عزیزم، من و پدرت تصمیم گرفتهایم دیگر به هیچ دکتر و کلینیکی
سر نزنیم و هیچ دارویی مصرف نکنیم. دیگر دعا و نذر هم نمیکنیم. ما را ببخش
که اینهمه دیر دانستیم که باید نظرت را به رسمیت بشناسیم. بگذار به پایِ بیتجربگیمان.
این
حق توست که نخواهی زاده شوی و از حالا به بعد ما در تیم توایم.
- ۰ نظر
- ۰۳ فروردين ۹۶