نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.

نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.


+ خانه  
+ نظرات در معرض ديد عموم قرار نمي‌گيرند. + گاهي مطلبي بارها دچار تغيير مي‌شود. + جمله‌ي سردرِ وبلاگ از يحيي قائدي‌ست.

یک زمانی ...

پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ

پیش نوشت: یک زمانی دور و برم را نگاه کردم و از خودم پرسیدم: چرا این آدم‌ها من را نمی‌شناسند؟!


یکی از بی‌رحمانه‌ترین خاطرات تکرار‌شونده‌ی کودکی‌ام، به صف‌های دریافت کالاهای کوپنی فروشگاه سپه مربوط می‌شود. وقتی که مادرم به بهانه‌ی پادرد و زانودردش از من می‌خواست که جثه‌ی ریزه میزه‌ام را از اواخر یا اواسط صف به اوایلش برسانم و در همان لحظه یک موجودی در درونم این کار را غلط و ناپسند می‌دانست. اغلب هم در این جنگ بزرگ دنیای کوچکم، مادرم پیروز می‌شد و مقدار زیادی تایید لفظی دریافت می‌کردم، در حالی که در همان لحظه، موجودِ عصبانی درونم، جملات تحقیرآمیزی نثارم می‌کرد.
به گمانم از همان موقع‌ها، زیربنای زنی که امروز هستم، ریخته شد. زنی که حق انتخاب را به بهانه‌ی دوست داشتن یا احترام از خودش سلب می‌کند و هی از خودش عصبانی می‌شود. زنی که اندیشه‌ها و باورهایش را پنهان می‌کند تا دیگران اندیشه‌هایشان را بیان کنند و باورهایشان را زندگی کنند و هی از خودش عصبانی‌تر می‌شود ...


  • پنجشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ
  • + شادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی