نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.

نوشتجات

نوشتن و ننوشتن, انتخاب بین زنده ماندن و مُردن است.


+ خانه  
+ نظرات در معرض ديد عموم قرار نمي‌گيرند. + گاهي مطلبي بارها دچار تغيير مي‌شود. + جمله‌ي سردرِ وبلاگ از يحيي قائدي‌ست.

حسین سناپور

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ

بخش هایی که دوست داشتم از مجموعه شعر ِ «سیاهه ی من» حسین سناپور، نشر چشمه

زنم معشوق اش را به کالسکه گذاشت / و کالسکه را به من سپرد / با معشوق اش از ادبیات حرف زدیم و از فلسفه / حرف زدیم و بر میانه ی اتوبان ها و تیررس چراغ قرمزها راه رفتیم / آن قدر رفتیم تا بزرگ شد / آن وقت زنم را ترک کرد و او را با مادری ِ ناتمام اش / و با شهوت ِ جوان خواه اش / تنها گذاشت / و مرا با همه ی این ها.

همه سراسیمه رسیدیم / اما کمی دیر / شاید دو یا سه سال ... چشمان اش را بسته بود / چند ساعتی بود که چشمان اش را بسته بود / بر همه ی آدم ها و برادرها ... بر همه ی دروغ ها و لب خندهای زهردار ... دراز کشیده بود و / زردی کف پاهاش را نشان مان می داد / این طور همه ی عریانی و ساده گی مردن را / رو به ما گرفته بود.

در شب دریایی که تویی / من کاش فانوسی بودم / نشسته بر کناره ات / تا مگر قایقی که تویی / کُنده چوبی را که من ام / پیدا کند / نشانده بر ساحل / ساحلی که تویی / برای خُفتن ِ گاه به گاه موجی / که من ام.

دوست ات دارم / آن طور که قاصدک / باد را.

روز / نه از پرنده / نه از درخت / که از روشنای پوست تو / آغاز می شود / بند بند / از انگشتان ات بالا می رود / تا در روشنای چشم ات / داغ ترین خورشید همه ی فصل ها / عمود / بر من بتابد.

چهره اش آشنا نیست این راننده؟ / خشونت نگاه پدرت در چشم هاش نیست؟ / نه، نیست. / نمی تواند بترساندم آن طور که حرف زدن یادم برود / اما این لب خند دختر صندوق دار ِ پیتزا فروشی / با آن چال گونه اش / شاید از خیابان گردی های جوانی ات بیاید! / نه! / چالی که به زحمت بیرون آمدم ازش / عمیق تر از این حرف ها بود / اما توی این کلاس / شاید سر و دست تکان دادن شاگردی / کسی را به یادت بیاورد / که ذره ذره گم اش کردی / توی نه هایی که باید می گفتی و نگفتی / یا توی کت و پیرهن هایی که نمی خواستی و پوشیدی ...

اشتهام برگشت / فقط دو روز بشقابم از مرگ پر بود / و کله ام به جاهای نیمه تاریک سر می کشید / حالا باز کلنجار می رود با قیمت های گران / با وسایل نیمه خراب خانه گی / با همه ی چیزهایی که دو روز تمام / غبار روشان می ریخت و می ریخت.

نگذار خودم را این تو حبس کنم / دوباره به ام دروغ بگو / تا بیایم بیرون / بگو که تا دو ماه دیگر درست می شود / یا دو روز دیگر / یا با یک تلفن / یا یک لبخند / بگو که این ها رفتنی اند / که می رویم مسافرت / خانه می خریم / جوایز قرض الحسنه را برنده می شویم / برای دخترمان شوهر نجیب ِ پولدار پیدا می کنیم / و برای پسرمان خانم دکتری که آفتاب مهتاب هم ندیده باشندش / بگو تو با من ازدواج می کنی / و دوباره و دوباره خواهی گفت که دوست ام داری / بگو که می شود باز / از طعم بوسه یی مست شوم / و جهان دوباره همان چرخ و فلک گردنده شود / که مرا می برد و می برد / به جایی که هیچ نیست ... جز شیرینی تو و دروغ هات / تا تاب بیارم، بمانم، بخندم! / بگو / باز به ام دروغ بگو!

چه قدر دوریم ما از هم / به قدر دو عشق / دو هزار خاطره / از هزار کوچه / و چند صد بوسه / زیر باران های گاهی تند / برای تو / گاهی آرام / برای من / و نگاهی خمار یا سودایی / از چشم های گاهی قهوه یی، گاهی روشن / من می خواهم راه ببرم از چشمان ات / به آن کوچه ها / که تو هنوز نیامده بودی ازشان بگذری / اما من / زیر برف باران / با پاهای خیس ِ زق زق کن / به انتظار ایستاده بودم / برای چشم هایی که نیامد / ایستاده بودم / تا شاید روزگاری / دیگر عسلی هر چشمی بی تاب ام نکند / و تو به سرانگشت های من می آویزی، می پیچی / تا مگر گرمای تنی تب دار / در سرمای اتاق های خالی و ساکت را / دوباره پیدا کنی / نمی شود. / ما هر کدام / بن بست خاطرات خودیم / هزار خروار آجر ِ آواره گی های مکرر / با خیال تلخای لب های نامکرر.

  • سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ
  • + شادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی