غاده السکان - 0
سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۲۲ ق.ظ
عمرم را سپری کردم
در حالی که در دستی قلم و در دست دیگر کفن داشتم
در دستی کلاشینکف و در دست دیگرم گل سرخ بود
در دستی گذرنامه و حافظه ام را
و در دستی دیگر بلیط هواپیما و آرزوهایم را برداشتم
اینک می خواهم همه ی این چیزها را به دریا بریزم
و با دو دست
تو را در آغوش کشم.
غادة السمان،
زنی که کتابهایش را به درختان تقدیم می کند، بدان جهت که قطع می
شوند تا او بتواند به نوشتن ادامه دهد، و به باد تقدیم می کند بدان جهت که
آزاد است! زنی که می گوید خطاهای بسیار کرده، خطاهایی که زندگی اش را نجات
داده. و خود را جغدی می نامد که می داند چگونه دشمنانش را بترساند در حالی
که خود بیشتر از آنها در هراس است.
در شش پُست بعدی ام با این جغد خواهم رقصید.
- سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۲۲ ق.ظ